داستان زندگی من

با سلام به بازدید کننده عزیز، خداوند شما را برکت دهد

حقیقت را خواهید شناخت وحقیقت شما را آزاد خواهد ساخت.انجیل یوحنا 32:8
من در ایران دریک خانوادۀ مسلمان بنیا آمدم وتا آنجا که می شد سعی می کردم که احکامی را که در آن مذهب بود را انجام دهم، و"خدا" بواستۀ رحمتش وبرای خاطر جلالش راهی که راه حقیقی است وبه خودش خطم میشود را به من نشان داد .من در ایران در شرایت مادی مناسبی زندگی می کردم ، در سال 2000 میلادی تصمیم گرفتم بنا به دلایلی از ایران خارج بشوم ومدتی را در ترکیه بودم و بعد توانستم خودم را به کشور آلمان برسانم مدت پنج سالی بود که در آلمان زندگی می کردم شرایت بسیار سختی برایم بوجود آمد که کاملاًغیر قابل تحمل بود ومن در آن موقعیت خیلی دعا وعبادت می کردم و وضع روز به روز بد تر می شد برای من سوالاتی بوجود می آمد و با خود می گفتم چرااین شرایت برای من بوجود آمد وچرا من خدا را صدا می زنم واو جواب نمی دهد و به او می گفتم خدایا چرا جواب نمی دهی وچرا من را از این شرایت نجات نمی دهی تا اینکه روزی در هایمی(خانه ای) که زندگی می کردم دوستانی داشتم که به عیسی مسیح ایمان آورده بودند وبا من در مورد عیسی مسیح ورفتن به کلیسا صحبت می کردند ومن هم چون در شرایطی نامناسبی بودم ودر آن موقع پایبند اعتقاداتی بودم که با آن روشد کرده بودم گاهی حتی در دلم به آنها منفی می گفتم وحرفهای آنها را رد می کردم وشرایت هم روز به روز بد تر می شد و من نمی دانستم که چکار باید بکنم وچون کار نمی کردم خودم را مشغول مطالعه می کردم خوشبختانه از خواندن کتابهای مختلف بدم نمی آمد وخلاصه روزی یکی از همان دوستان دوباره به من پیشنهاد کتاب مقدس را کرد ومن چون مطالعه را دوست داشتم این پیشنهاد او را رد نکردم وشروع به خواندن کتاب مقدس کردم و در حین خواندن کتاب مقدس احساس عجیب و آرامش خاصی به من دست داد که در طول تمام آن مدت به من دست نداده بود و تا بحال هیچ کتابی این قدر به من در تمام عمرم آرامش نداده بود با خود احساس عجیبی داشتم که این احساس من به من ازآرامش خدا خبر می داد در کتاب مقدس در انجیل حرف از محبت بخشش ورحمت وآرامش بود که حتی در آن گفته می شد که دوشمنانتان رانیز دست بداری وبرای آنان دعای برکت بطلبید که این دیگر برای من خیلی جالب بود وتا آن لحضه در هیچ کتابی نخوانده بودم و من بیشتر وبیشتر مشتاق خواندن کتاب مقدس شدم تا این که سوالات من شروع شد دیگر مشکلات خودم را فراموش کرده بودم وهرشب کتاب مقدس را مطالعه میکردم واز خداوند می پرسیدم خدایا تو در کجا هستی تونمی توانی هم خدای کشتار باشی وهم خدای رحمت د ر مسلمانیت گفته شده هر کس مسلمان نیست کافر است باید کشته شود وخون او حلال است اما در اینجامی گویی دوشمنانتان را دوست بدارید و با خودم خیلی سعی وتلاش می کردم که بتوانم این موضوع را در خودم حلاجی کنم که تصمیم گرفتم به کلیسا بروم و در کلاسها شرکت کنم وصحنۀ بسیار زیبای دیگری را در کلیسا دیدم پرستش خداوند بسیار زیبا بود خداوند را باشادی پرستش می کردند و آرامش خاصی بود ومن احساس می کردم بزودی جواب سولاتم راخواهم فهمید من مدت هفت الی هشت ما درکلیسا به کلاس می رفتم که در این مدت شرایت من هم روز به روز بهترمی شد تا اینکه تصمیم گرفتم تعمید آب را بگیرم ودر روز تعمید من دعا کردم وگفتم خدا وندا من دنبال تو هستم اگرتو را در عیسی مسیح پیدا می کنم لطفأ به من علامتی نشان بده که بدانم راهم درست هست واگر غیر از این باشد توبه میکنم ودوباره دنبال تو می گردم غافل از این که خداوند خودش راه واقعیش را به معرفی کرده بود (مسیحیت) وتعمید من دردریاچه ای بود درشهر هامبورگ ومن وقتی در آب قرار گرفتم کشیش ما خانومی بود که به چشمان من نگاه کرد وگفت اسمت چیست اسمم را گفتم وگفت خداوند اسم جدیدی را برایت انتخاب کرده وتو از حالا یوسف هستی حال عجیبی داشتم واحساس می کردم می خواهم پرواز کنم البته مو ضوع همین جا تمام نمی شود ومن بعد ازتعمیدم دقیقأیک هفته هر شب نمی توانستم بخوابم وهیچ کس حتی دوست صمیمی من که در تخت روبرویی من می خوابید نمی دانست که من نمی توانم بخوابم دقیقأ چند روزی از روز تولد جدید من می گذشت ، روز یک شنبه من به کلیسا رفتم وکشیش ما گفت هرکس روز تولدش است یا چند روزی است که از آن می گذرد بیاید ومن برای او دعاکنم ومن هم جلو رفتم و وقتی کشیش دستش را روی سر من گذاشت گفت روح خداوند اینجا است ومی گوید پسرم چرا چند شبی است که نمی خوابی مگر من نگفتم که راحت درست است گذشته را فراموش کن وآینده را به دستان من بسپار خیالت راحت باشد وبگذار خون مسیح تمام افکار قلت تو رابشوید ومن در آن لحضه جنان شوکه شده بودم که دستان کشیش فشار میدام واشک از چشمهام می آمد وبا خیال راحت به خانه رفتم وآن شب راحت خوابیدم وصبح که از خواب بیدار شدم لکۀ خونی مابین دوچشمانم رادیدم واز آن روز افکار منفی قلت من روز به روز از بین میرود وشرایت من هم روز به روز در نام عیسی میسح بهتر میشود آمین . آیه ای را که در برگۀ تعمیدم

راکه نوشته شده را برای شما بازدید کنندۀ محترم می نویسمIch habe dich je und je gelibt, darum habe ich dich zu mir gezogen aus lauter Güte...
Jeremia31,3

از همان گذشته دور ، به ایشان گفتم: ای قوم من شما را همیشه دوست داشته ام،با مهر محبت عمیقی شما را بسوی خود کشیده ام .آمین. ارمیا:3،31
ای دوست عزیز اگر در جستجوی حقیقت هستید ومی خواهید که حقیقت خودش را برای شما آشکارکند لطفأ این دعا را بخوانید

خداوندا تو خدایی پر محبت وبخشنده هستی ، اعتراف می کنم که گناه کار هستم وتمام کارهایی را که مورد پسند تو نیست را انجام داده ام ای عیسی مسیح من ایمان دارم که تو بخاطر گناهان من به روی صلیب رفتی و جریمۀ گناهان مرا پرداختی ومردی وبعد از سه روز با بدن غیر فانی از مردگان برخاستی من تو را به قلبم دعوت می کنم بیا واز لحاظ روحانی به من تولدی جدید بده من خودم را همچون قربانی زنده تقدیم وتسلیم میکنم از من شکلی را بساز که مورد پسند تو باشد در نام قدوست آمین



دوست عزیز اگر این دعا را از صمیم قلب کرده اید و عیسی مسیح را بعنوان نجات دهندۀ خود پذیرفته اید مطمأ باشید که از هم اکنون فرزند خدا می باشید وعیسی مسیح حتمآ با شما ملا قا ت خواهد کرد


محمود .م
.خداوند شما را برکت دهد آمین